نوع و شیوه تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی در شناساندن داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری سال 92، متفاوت و متنوع بود و مردم توانستند در یک فضای آرام و مبتنی بر شعور و دانش خود، به پای مناظرههای دسته جمعی داوطلبان بنشینند و از زبان داوطلبانی که بالاخره صلاحیت ایشان احراز شده است و هر یک پیشینه سیاسی و کارنامه اجرایی بلندی در جمهوری اسلامی دارد؛ واقعیات و حقایقی را دریافت کنند و در لابه لای سخنان و مباحث و برنامه ایشان، به نکات تازهای برخورد کردند که میتواند چشم اندازهای نو و جدیدی را پیش رو و دیدگان مردم و بلندپایگان نظام بگشاید.
* دکتر حسن دادخواه – دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز
در این یادداشت، نگارنده در قالب چند فراز، کوشش میکند تا از این تازهها و چشم اندازهای نو، دستمایهای برای طرح پارهای از مسائل بنیادین سیاسی بسازد و آن را در معرض نقد و بررسی خوانندگان قرار دهد و امیدوار است که این مباحث، گفتمان جدیدی را در حرکت جامعه ایران به سوی ترقی و پیشرفت، شکل دهد.
فراز نخست: تمام داوطلبان، به رغم محدودیتی که در بیان وضع موجود کشور برای خود متصور بودند؛ لیست بلند و بالایی از رنجهای نو و کهنه مردم ایران را برشمردند. رنجها و مشکلاتی که برآمده از تحریمها و یا بی برنامگی دولت است. بر این پایه کسی نمی تواند از این پس، این مشکلات و رنجها را پنهان کند یا وجودشان را انکار کند و نظر هشت داوطلب را تماما کارشناسی و درست، نداند.
واقعیت این است تا زمانی که درک درستی از وجود رنجها و گرفتاریها و مشکلات کشور و مردم نداشته باشیم و قبول نکنیم که مشکلات و نواقصی در اداره کشور وجود دارد؛ از حل آنها ناتوان خواهیم بود. پنهان نگه داشتن مشکلات، نمی تواند ناکارآمدی سیاستها و برنامههای ما را برای همیشه پنهان کند.
فراز دوم: وجود اختلاف در اخبار و اطلاعاتی که برخی از داوطلبان از مهم ترین مسائل کشور ارائه دادند؛ نشان دهنده وجود بحران و ناکارآمدی و از هم گسیختگی در مدیریت کلان کشور است و این را مردم آشکارا در سومین مناظره دریافتند. از این رو، شایسته است تا به جای رد این اختلاف و ناکارآمدی و تخطئه نظرات هشت داوطلب، به فکر چاره برآییم.
فراز سوم: بیان این نکته که حتی آنانی که به جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند باید در انتخابات شرکت کنند؛ نشان دهنده پیدایش رویگرد میمون و تازهای در دیدگاه بلند پایگان نظام است. اگر تاکنون از مردم میخواستیم که تنها برای استواری دین و پایداری انقلاب اسلامی و پشتیبانی از نظام و زدن مشت محکم بر دهان استکبار و یاوه گویان داخلی، در انتخابات شرکت کنند، در انتخاب 92، از مردم خواسته شد تا حتی اگر به اصل نظام جمهوری اسلامی اعتقاد ندارند، باید برای آبادانی کشور خویش در انتخابات شرکت کنند. طبعا اگر تعداد این افراد، انگشت شمار و ناچیز بود، نیازی به بیان این درخواست نبود. این درخواست حاکی از این است که تعداد قابل توجهی از مردم ایران فارغ از باور به اصل جمهوری اسلامی، به کشور خود عشق میورزند و اکنون هم با رعایت قوانین، مشغول خدمت هستند و بر حکومت لازم است تا وجود و حقوق این افراد را به رسمیت بشناسد. به هر حال باید کوشش شود تا انتخابات از حالت رفراندم و همه پرسی شدن برای قبول یا رد نظام، خارج گردد و به جای آنکه فرصت دیگری برای بیعت چند باره با نظام باشد؛ فرصتی برای تغییر و اصلاح سیاستها و برنامهها شود.
فرار چهارم: تاکید مسئولان بر صیانت از آرای مردم و اطلاق اصطلاح حق الناس بر رای شهروندان، نشان دهنده پیدایش نگاه تازه به حقوق شهروندی در دیدگاه بلند پایگان نظام است.واقعیت این است که حق الناس به معنای پاسخگو بودن به مردم، توجه به خواستههای آنان، خودداری از لجاجت و کله شقی در ادامه راه اشتباهی که به نابودی سرمایههای مردم میانجامد، نیز هست.
فراز پنجم: تاکید بر وجود و حضور کلیه سلایق سیاسی در میان داوطلبان ریاست جمهوری و تاکید بر وجود داوطلبی از جناح اصلاح طلبان، نشان دهنده تغییر در دیدگاه مسئولان سیاسی کشور و مسئولان بلند پایه و مسئولان رسانه ملی، مبنی بر اعتراف بر وجود دیدگاههای سیاسی در کشور و زنده بودن جریان اصلاح طلبی است. امید میرود که از این پس هیچ ایرانی عاشق میهن، در باره میخ خوردن بر تابوت فلان جریان سیاسی در کشور، سخن نگوید بلکه از وجود رنگارنگی و تنوع دیدگاهها سیاسی در کشور بر خود ببالد.
فراز ششم: ساختار قدرت در قانون اساسی جمهوری اسلامی، از دو بخش : دولت و نظام تشکیل گردیده است. مقام عالی دولت، رئیس جمهور و مقام عالی نظام، ولی فقیه است. در یک محاسبه کلی و نه چندان دقیق، درصد اختیارات و نفوذ شخصیتی رئیس جمهور در قانون اساسی را میتوان میان 15 تا 25 درصد دانست و باقی اختیار و قدرت قانونی طبعا در دست ولی فقیه است. اکنون، همگی به این اندازه از رشد سیاسی رسیده ایم که مقام عالی دولت را پیش از برگزیده شدن، در برابر همان 15 تا 25 درصد اختیارات قانونی، مورد پرسش و خرده گیری قرار دهیم و از وی برنامه بخواهیم و وی را بابت رنجها و مشکلات ریز و درشت کشور، مسئول بدانیم.
امید میرود که در آینده نه چندان دور، به آن رشد و درک درست سیاسی برسیم که مقام عالی نظام، یعنی ولی فقیه را در برابر 75 درصد اختیارات و قدرتی که قانون به وی داده است؛ در صفحه سفید سیما و در برابر پرسشگران، پاسخگو ببینیم و از وی نیز برنامه کاری بخواهیم و در برابر انبوه (یا اندک)مشکلات مردم، ایشان را نیز مسئول بدانیم. به هر حال، هیچ فردی نباید به جهت قبول مسئولیت و حائظ شدن شرایطی، چندان مقدس گردد که از حالت پاسخگویی به رایی که مستقیم یا غیرمستقیم از مردم گرفته است، مستثنی شود. در سیره و سیمای ائمه معصوم علیهم السلام نیز آمده است که ایشان با مردم پیوندی دوسویه و بر اساس گفت و شنود داشتند و فقط به تک گویی با آنان بسنده نمی کردند. باید همگان این نکته را خوب درک کنند که پاسخگو شدن مقامات عالی نظام، نه تنها از قدر و منزلت ایشان نمی کاهد، که بر آن میافزاید.
فراز هفتم: تاکید چند باره رهبر معظم انقلاب بر اینکه هیچ کس از رای من اطلاعی ندارد، به نوعی القای این درس مفید و گفتار پربرکت است که مردم خودشان باید بر پایه شناخت و دانش و تحقیق خویش به تشخیص برای برگزیدن داوطلب اصلح برسند و نظر رهبری در امور سیاسی از جمله انتخاب، نباید ضرورتا مورد تبعیت محض قرار گیرد و در واقع حوزه مسائل سیاسی را از حوزه احکام و مسائل عملی شرعی باید از یکدیگر جدا ساخت.
فراز هشتم: نشان دادن مردم با نوع پوشش متفاوت و غیر یکسان در صفحه سفید سیما و پخش نظرات ایشان پیرامون انتخابات، باید به یک سیاست فراگیر تبدیل شود و به سراسر سال تسری گردد. بر این پایه، سخن از مهندسی فرهنگی و طراحی مد لباس یکدست برای مردان و زنان و تحمیل یک سبک از زندگی به آنان نمی تواند مورد پذیرش مردم قرار گیرد.
فراز نهم: علت اصلی برگزیده شدن آقای روحانی، با آنکه پیشینه دراز مدتی در خدمت به نظام جمهوری اسلامی در کارنامه خود دارد، همان شعار او، مبنی کوشش برای ایجاد تغییر در فضای کنونی حاکم بر گشور است.این موضوع، نشان میدهد که مردم خواهان تغییر پایهای و ریشهای در سیاستها و برنامهها در اداره کشور هستند و کوشش هر فردی را حتی اگر در استوار کردن پایههای نظام، دارای پیشینه دراز باشد؛ میپذیرند و از آن استقبال میکنند.
فراز دهم: رای بالای مردم به آقای روحانی در انتخابات، پذیرفتن شعار ایشان مبنی بر تغیردر فضای عمومی کشور است. این نشان میدهد که مردم، انتخابات را مسالمت آمیزترین و سالم ترین راه برای تغییر سرنوشت خویش میدانند . عقل سلیم حکم میکند که بلندپایگان نظام بایستی از این تشخیص مردم بهره جویند و به خواست مردم تن دهند.
فراز یازدهم: مجموع هشت داوطلب ریاست جمهوری، سه گفتمان متفاوت (و البته با داشتن مشترکات) را نمایندگی میکردند.
1- گفتمان مقاومت، که شباهتهای زیادی با گفتمان کنونی نظام دارد و در دولت جناب آقای احمدی نژاد نیز دنبال میشد.
2- گفتمان انتقادی و اصلاح اقتصادی،که در پی بهبود اوضاع اقتصادی است ولی از خطوط قرمز کنونی فراتر نمی رود و به حوزههای فرهنگی و اعتقادی کاری ندارد.
3- گفتمان انتقادی و اصلاحی که در پی اصلاحات فرهنگی و عبور از فضای نامناسب کنونی در کشور و تعامل با کشورهای دیگر است.
از میان سه گفتمان یادشده، مردم به گفتمان سوم، که خواهان انجام تغییر در فضای کنونی کشور و اصلاح سیاستها و برنامه هاست؛ رای دادند. به زبان دیگر، مردم در این انتخابات به بسیاری از سیاستهای بالادستی در حوزه سیاست داخلی و خارجی، نه گفتند و خواهان حاکم شدن گفتمان تازهای شدند.این در حالی است که طی هشت سال و به ویژه چهار سال گذشته، منادیان این گفتمان، آماج همه گونه تهمت و بد گویی و ناسزا شنیدن بودند و هیچ گونه رسانهای برای دفاع از خود نداشتند.
فراز دوازدهم: با آنکه جناب آقای روحانی تا پیش از انتخابات، خود را به جناح اصلاح طلبان وابسته ندانسته بود حتی در دوره تبلیغات انتخاباتی نیز تصریحی در این باره نداشت؛ با این وجود از آنجا که اصلاح طلبان برگزیدن وی را به حال کشور بهتر میدانستند و دست یابی مردم به خواستههای خویش را با برگزیدن ایشان، آسان تر یافتند؛ لذا از وی پشتیبانی و برای پیروزی وی کوشش کردند. این حمایت نشانگر سه خصلت مثبت در اخلاق سیاست ورزی است.اول: فراجناحی بودن دوم: قانع شدن به حداقلها در حرکت به سوی توسعه سیاسی سوم: امیدوار بودن به آینده بهتر.
نتیجه:
1- مردم ایران، به ویژه آن دسته که نسبت به وضع موجود در کشور منتقد و ناراضی هستند؛ هنوز برای بهتر شدن اوضاع خود و کشور، روزنهای از امید را باز میبینند. این امیدواری البته نمی تواند برای مدت بی پایان، باقی بماند و در صورت برآورده نشدن خواستههای مردم، به سرخوردگی و ناامیدی منجر میگردد. از این رو بلند پایگان نظام میبایستی از فرصتها بهره ببرند و بر پایه خواست جمعی مردم، تغییراتی را در سیاستهای کلان داخلی و خارجی کشور و نظام، اعمال کنند.
2- برگزیدن جناب آقای روحانی و ترجیح گفتمان او بر دیگر گفتمانهای داوطلبان محترم ریاست جمهوری، نشان داد که مردم به دنبال چه برنامههایی و سیاستهایی هستند و کدامیک را میپسندند. از این رو بلند پایگان نظام نمی توانند از خواست مردم ابراز بی اطلاعی کنند و پیام ایشان را نشنیده، باقی گذارند.
3- در صورت ایجاد تغییر و اصلاح در سیاستهای کلان داخلی و خارجی نظام، بی گمان میزان محبوبیت نظام و مسئولان آن نزد مردم بالاتر میرود.
4- با انتخاب گفتمان آقای روحانی و نه گفتن به گفتمانهای دیگر، میزان محبوبیت دستهای از رهبران فکری و گروههای مرجع در جامعه در دل مردم و نیز میزان فاصله مردم از دستهای دیگر از صاحبان تریبونها و منبرهای رسمی، بیش از گذشته روشن تر گشت. بر این پایه، این افراد، میتوانند میزان نفوذ خود و گفتمان خود را در مردم دوباره محک بزنند و به خود انتقادی روآورند و در دیدکاههای خود اصلاح و تغییر انجام دهند.